گرچه ایران اعلام بیطرفی کرده بود اما میهن به اشغال متفقین درآمد: انگلیس در جنوب و غرب، روسیه در شمال. بهانه این اشغال برکناری رضاشاه ولی درواقع سواستفاده از موقعیت سوقالجیشی ایران در جنگ جهانی دوم به سود نیروی متفقین بود
از شمال تا جنوب از شرق تا غرب ایران زیر پوتین اجنبی فاسد میشد
گفته میشود روزی از همان روزها، حسین گلگلاب در راه دیدار با روحالله خالقی، شاهد درگیری دو سرباز ایرانی و انگلیسی شد. سرباز انگلیسی به سرباز ایرانی که درجه بالاتری از او داشت سیلی زد. سرباز ایرانی به دلیل موقعیت ایران اشغالشده هیچ واکنشی نشان نداد. گلگلاب با دیدن این صحنه با چشمانی اشکبار به دیدار خالقی رفت و جریان را بازگو کرد. و بعد گفت شعری خواهم سرود تا ایران و روح ایرانی هماره با آن زنده بماند
خالقی پاسخ میدهد«من هم آهنگش را تنظیم میکنم»
بنان که آنجا بوده نیز میگوید: «من هم آن را خواهم خواند»
این داستان یکی از روایتهای سرایش ترانه «ای ایران» است
۲۷ مهر همان ۱۳۲۳ این ترانه در تالار دانشکده افسری در خیابان استانبول دو شب متوالی اجرا میشود. استقبال از ترانه چنان بینظیر بود که وزیر فرهنگ وقت هیئت نوازنده را به مرکز پخش صدا دعوت کرد تا صفحه ای از آن ضبط و هر روز از رادیو تهران پخش شود
روایت دیگر، به قلم روح الله خالقیست در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران»
«… در آنوقت کشور ما را قوای انگلیس و روس و آمریکا اشغال کرده بودند و جنگ بینالملل دوم هنوز دوام داشت. تظاهرات ملی نمیشد زیرا وضع آماده نبود ولی آهنگ و شعر این سرود احساسات ملی را سخت برانگیخت و مخصوصاً در مقابل خارجیان که در آن مجلس (نخستین اجرای سرود) هم بودند از طرف ایرانیان تظاهرات بیشتری شد و اولین ضربهای بود که بهطور غیرمستقیم بر پیکر ارتش خارجی که ناخوانده مهمان ما بودند زده شد»
روایت سوم، این است که وقتی حسین گل گلاب در پادگان استرآباد پرچم متفقین را در اهتزاز دید شعر ای ایران را نوشت
از شهریور سال ۱۳۲۰ تا امروز تیر ۱۴۰۴ صد سال یا به زبان دیگر یک قرن گذشته است. آیا میتوان ادعا کرد جامعه سیاسی ایران قدمی به جلو برداشته است؟ آن روز ایران اسیر سیّاسیون سیّاس روس، انگلیس و امریکا بود. استبداد داخلی چنان رعبی داشت که با سقوطش مردم حس دوگانهای داشتند، از رفتن رضا شاه خوشحال شدند، گرچه با دخالت قدرت خارجی، ازطرفی از اشغال میهن در رنج
در آن پریشاناحوالی و حسهای متضاد، سه نیکمرد آن روزگار استاد بنان، خالقی، گلگلاب «ای ایران مرز پرگهر» را ساختند و موجب دلگرمی و اتحاد نفسهای افتاده شدند
امروز نیز جنگ در ایران خیمه زده است، شوربختانه
امروز نیز ایران توأمان همان حس تکراری نفرت و خوشحالی را تجربه میکند. ازسویی اسیر دسیسههای روس، اسراییل، امریکاست و ازسوی دیگر گرفتاری بازیهای دهشتناک اهریمن داخلی
امروز نیز آحاد مردم از کشته شدن نیروهای اهریمنی داخل کشور حس شعف دارند اما از جنگ بیزار هستند و خواهان یک زندگی معمولی شریف
امروز که باز همان حس دوگانهی تاریخی، اندیشه و احساسات مردم را متشنج کرده، متأسفانه باید اعلان کرد که سرود حماسی «ای ایران» از گزند، دستبرد و سوءاستفاده طیفهای گوناگون سیاسی داخل و خارج کشور دور نمانده است. جمهوری اسلامی که خود باعث و بانی تمام این چنددستگیها و نفاقها بوده و همواره با نمادها و ترانههای ملی چون «ای ایران» یا حتا «ایران ای سرای امید» مخالفت و اجرا و پخششان را ممنوع کرده، در بنبستهای تاریخی اما از این ترانه بیشترین سواستفاده ها را برده است، چه در روزهای پایانی جنگ ایران و عراق که جام زهر را نوشیدند و چه اکنون در ماه محرم و مراسم نوحهخوانی که زیر علم عاشورا به مجریان خود دستور داده «ای ایران» بخوانند یا با جعل و دستکاری آن هیجان ملی میهنی در مردم تولید کنند. اسماعیل کاداره میگوید «دیکتاتور با هدف ایجاد یک زندان ذهنی و اجتماعی خاطرات جمعی و هویت ملی را دستکاری می کند.» وطن و میهن به مثابه ابزاری هستند در دست این حکومت تمامیتخواه برای دستیابی به مقاصد ایدئولوژیک خود، وگرنه چگونه ممکن است سلاح اتمی درست کنی و هدفت نابودی کشور دیگری باشد و بر زبان بخوانی «پاینده مانی تو جاودان»؟ چگونه میشود این دوگانگی را باور کرد؟ مصطفی بادکوبهای در وصف این موقعیت چه درست گفته است «وقتی تو میگویی وطن من خاک بر سر میکنم/ وقتی تو میگویی وطن از چفیهات خون می چکد»
این سوی آب نیز، خارج از ایران، مدعیان مبارزه با ج. ا. از مجاهد گرفته تا سلطنتطلب، با پرچمها و نشانهای رنگ به رنگ داعیه وطنداری میکنند. شگفتآور آن دستهای هستند که زیر پرچم اسراییل میایستند و میخوانند «ای دشمن، ار تو سنگ خارهای، من آهنم». باید از ایشان پرسید دشمن کیست؟ مگر اسراییل به ایران حمله نکرده است؟ مگر اسراییل بمب و موشک بر سر مردمت نریخته است؟ چگونه میشود ایران را خرمبهشت بخواهی و دلت رضا دهد برسرش آتش بریزند؟ «ایران ای خرمبهشت من/ روشن از تو سرنوشت من/ گر آتش بارد به پیکرم/ جز مهرت به دل نپرورم»
«ای ایران» از بدو تولدش یعنی در تمام صد سال گذشته تا امروز پیونددهنده اقشار گوناگون مردمی بوده، امروز ولی ج. ا. با ریاکاری قصد جعل آن را دارد. نتیجه دوگانگیسازی عاطفی و سیاسی بین اقشار مردم، یعنی ضدجنگبودن گروهی و موافقجنگبودن گروه دیگر «به خیال فروپاشی رژیم»، عنصر مضاعفی شده برای متورم شدن جو سیاسی کشور. همچنین از یاد نبریم اتهام خیانت و برچسب خائن از طرف گروهها به یکدیگر، نتیجهاش چیزی نیست جر نابودی سرمایه اجتماعی. سرمایه اجتماعی به معنای اعتماد اجتماعی با هدف انباشت نیروی ملی برای رسیدن به یک اتحاد.حال پرسش این است: شفافیت اخلاقی چیست تا از این فضای دوگانه ره به سر منزل مقصود ببریم؟ و آیا ج. ا. به نسل سوم خود خواهد رسید؟باوجود این روزهای سخت دشوار و پیچیده، اما تاریخ همواره آموزگار خوبی بوده و بیتردید ملت شجاع و میهنپرست ایران در مدار درست قدرت قرار خواهند گرفت چراکه ما ایرانیان با وجود آرای گوناگون در یک نکته مشترکیم و آن عشق به ایرانجان است. صد سال از تولد «ای ایران» میگذرد اما شوربختانه نه در زمان محمدرضاشاه و نه در حکومت ج. ا. به این ترانه آن مقام که باید و شاید داده نشد. «ای ایران» به راستی سزاوار است که سرود ملی میهنی ایران شود. اگر هر یک از ما اندیشهای نداشته باشیم جز ایران (دور از تو نیست اندیشهام)»، و نه مادیاتی چون پول، شهرت، رابطه، و … در ایران آینده، ایران آزاد، در آن روز فرخنده که دیر و دور هم
نیست دستافشان و پایکوبان سرود ملی «ای ایران» را خواهیم خواند جاوید ایران