
خودزنان سینمایی و سعید روستایی
آن سال در گرماگرم برگزاری جشنواره فیلم فجر، و بعد از مجموعه انتقادها و جوسازیهای تندی که از طرف پارهای از گروهها و جریانهای سینمایی و پارهای گرایشهای سیاسی به بهانهٔ ضعیف بودن فیلمها و بیبرنامگی در برگزاری جشنواره درجریان بود، حادثهای مهم، تمام توجهها را در داخل و خارج از کشور متوجه سینمای ایران کرد:
«اهدای دومین جایزهٔ اسکار به اصغر فرهادی…»
نشانهها حکایت از این داشت که مخالفان و موافقانِ فیلم، هرگز انتظار چنین اتفاق غافلگیرکنندهای را نداشتهاند. هرچند این حادثه برای سینمای ایران رویدادی بسیار مهم و قابل توجه بود و پوشش رسانهای و ابعاد تبلیغاتی آن، اسکار را به مهمترین حادثهٔ فرهنگی در سراسر جهان تبدیل کرد اما این اتفاق دو تأثیر مهم در فضای سیاسیِ دنیا و فضای سینمایی ایران در پی داشت اولا اهداف سیاسیونِ تندرویِ جهانی را که طی سالها تلاش کرده بودند تصویری عقب افتاده از کل جامعهٔ ایران به دنیا انتقال دهند را تا حدی خنثی کرد چرا که کشوری با پشتوانهٔ پربار فرهنگی مانند شعر و قصه و حالا سینما را نمیتوان با برچسبهای کلیشه ای مورد حمله قرار داد. به ویژه آن که فرهادی آن سال، با انتخاب نمایندگانی از شاخصترین چهرههای علمی ایرانی که در امریکا شناخته شدهاند، تلاش کرد موجی را که از طرف افراطیونِ جمهوریخواه به رهبریِ ترامپ علیه کشورش برپا شده بود، کم رمق کند و به قول بسیاری از علاقمندان سینمای ایران، او با هوشمندیِ بسیار، مراسمِ آن دوره از اسکار را کارگردانی کرد و با یک تیر چند هدف را نشانه گرفت.
حالا این موج دوباره شروع شده، اگر یک روز هدف زندهیاد عباس کیارستمی بود، که در زمان نمایش فیلم اش در لسآنجلس جماعتی پلاکارد بر دست بر علیه او تظاهرات بر پا کردند که هر که در ایران کار کند خائن است و خود فروخته و بهدنبالش اصغر فرهادی که گناهش بردن دو اسکار بود که هر مهری را توانستند به او زدند، از جاسوس و خود فروخته گرفته تا دلال و معاملهگر و متقلب. اینان که دنیا را مطلقا سیاسی میبینند و با عینک سیاهِ بدبینی به رویدادهای فرهنگی و هنری نگاه میکنند، به گفتهٔ رودریگو گارسیا ، فیلمساز بزرگ زمانه ما و فرزند گابریل گارسیا مارکز: «خوشحالم که فرهادی افتخار سینمای جهانی است و سربلند به فیلم سازی خود ادامه داد…»
حالا نوبتِ فیلمساز جوانِ سینمای ایران، سعید روستایی، سازندهٔ ابد و یک روز، متری شش و نیم و برادران لیلا رسیده که با فیلم زن و بچه در بخش مسابقهٔ جشنواره کن شرکت کرده و آماج حملههای عجیب قرار گرفته است.
آنها هر فیلمی را که فاقد شعارهای سیاسی است، خیانتی بزرگ میدانند.
باید پرسید وظیفه یک فیلمساز، شعار دادن در قالب فیلمسازی است یا بازسازیِ جامعهٔ زمانه خود؟ معلوم نیست آنها که هنوز فیلم زن و بچه را ندیده چطوری به فیلمِ نمایش داده نشده، میتازند؟
خوش به حالِ آندره وایدا، رومن پولانسکی و… که در ایران بدنیا نیامدند، وگرنه مهر خیانت بر پیشانی آنها هم میخورد…

