سعید محمدی حاصل ازدواج فامیلی دختر عمو ، پسر عموست که هر دو طرف قبل از ازدواج در ازدواج های قبل از این نیز بوده اند ، اما از این وصلت ، تنها یک فرزند به چهان چشم گشوده و او هم فقط سعید بوده و بس، اما از طرف مادری یک خواهر و یک برادر بزرگتر از خودش و از طرف پدر ، ۳ خواهر و یک برادر … از ۶ سالگی ، سعید را از مادر و خانواده مادری جدا و اورا به خانه پدری در سلطنت اباد میبرند، که خود هنرمند از ان ایام بتاخی یاد میکند و معتقد است رنج و ناراحتی هایی روحی و روانی در ان سالها باعث شد تا کمی دیرتر او به خواندن و موسیقی پناه بیاورد.
از زمان کودکی ، سعید شوق وافری به خوانندگی نشان میداد …با وجود مخالفت پدر ش ، در چهارده سالگی ، برای نخستین بار ، در مسابقات آموزش و پرورش شمیران شرکت و رتبه نخست را از آن خود ساخت … این موضوع باعث ایجاد انگیزه خوانندگی در او شد. سه سال پیاپی پس از آن، از سعید محمدی دعوت شد تا در مسابقات رامسر (که یک نوعی از گردهمائی رقابتی و تفریحی -آموزشی برای جوانان تمام کشور بود) برنامه های موفقی ، باتفاق گروه ارکستر ش ، اجرا کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت ..،
آشنایی و همکاری سعید جوان با زنده یاد فریدون فرخزاد در سال ۱۳۵۸ ، آغاز دوران کاری تازه‌ای برای سعید بود. این دو هنرمند ، طی۳ سال بطور مخفیانه ، دو آلبوم موسیقی ، با ترانه‌های فرخزاد و ملودی های سعید محمدی به شکل زیرزمینی در ایران خمینی زده، به بازار ، عرضه کردند. سعید محمدی برادر کوچکتر علی‌اکبر محمدی خلبان و بازیکن پیشین باشگاه فوتبال پرسپولیس است، او یکی از قربانیان ترور های سیاسی در خارج از ابران بعد از انقلاب است .
مهاجرت به اروپا
سعید محمدی و فریدون فرخزاد برای ادامه کار خود به اروپا ، مجبور به مهاجرت اجباری شدند…اما بعد از همکاری های چند ساله مفقیت آمیز، سرانجام در 1365 به دلایل حرفه‌ای و اختلافات سلیقه‌ای و شخصیتی ، سعید محمدی از فرخزاد جدا و بلافاصله به مدرسه موسیقی در هامبورگ رفت تا با کسب تحصیلات اکادمیک با درک و شناختی بهتر ، خود را برای چالش های زندگی هنری ابنده ، آماده کند…
اما شوربختانه ، به دلیل ضربه روحی از دست دادن برادر بزرگتر، سعید از سال 1366 تا 1371 به مدت 5 سال از هر نوع کار هنری دست کشید.
مهاجرت به آمریکا
سعید محمدی در سال 1372 ،مجددا به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. و این همزمان بود با خبر شوم شهادت مربی و دوست همرزمش، زنده نام فریدون فرخزاد.
اصرار زیاد و تشویق دوستدارانش، منجر به تهیه و تولید نخستین آلبوم مستقل سعید به نام «چراغ جادو» شد. دو سال پس از آن با همکاری و تهیه‌کنندگی هنرمند با استعداد « دیوید بتسامو» به تهیه آلبوم «آفتاب مهتاب » زد. موفقیت این آلبوم با آهنگ‌هایی همچون گل باغ، آتیش پاره، و «لو لو چه چه ، مجسمانه» که غالباً ریتمیک و کلابی بودند ، سعید را به عنوان خواننده و آهنگساز و ترانه‌سرا یی نوآور، معرفی کرد.کلا شراکت و همراهی سعید محمدی و دیوید بتسامو بقدری موفق بود که این دو هنرمند، سه البوم تکرار نشدنی و موفق را باتفاق یکدیگر به بازار هنری ارائه دادند که تعدادی از ترانه های ان سه البوم هنوز هم در لیست بهترین ترانه های دی جی ها و جشنها و میهمانی ها قرار دارد . در همین زمانها بود که سعید با ساختن دو آهنگ «ایران» و«جونی جونوم» برای لیلا فروهر و «سکوت شکسته» با صدای منصور، در کنار اجرای ترانه های موفقی با صدای خود سعید محمدی ، همچون «دیار» و «آرزو» و«اما تو چیز دیگری» و همکاری همزمان با دیگر نامداران آوازخوان ، چون مرتضی، ستار، معین، بلک کتز، و..اورا بعنوان آهنگساز و شاعری خلاق و «چند استعدادی » ، مورد توجه بسیار ی از مخاطبین و برنامه سازان میدیای ایرانی قرارداد …تا پس از ۴۰ سال تلاش مداوم ، فعالیت در زمینه خوانندگی و ترانه سازی ، در تبعید، با ۴ البوم مشترک بهمراه فرخزاد و ۸ البوم سولوی خودش، بعنوان هنرمندی متعهد و مردمی که همواره در کنار مردم قرار دارد و حرف مردم را میخواند، معرفی شود
دوبار ازدواج کرده است : بار اول ، بعد از ترور ناجوانمردانه برادر بزگترش «علی اکبر محمدی» بعد از ۳ سال زندگی با همسر و دختر ۴ ساله او، برای نجات زندگی خانوادگی برادر ، با همسر بیوه برادرش ازدواج کرد و سعی کرد تا خانواده را به ساحل رفاه و امنیت برساند ، اما بعد از ۱۶ سال زندگی مشترک این راه به پایان رسید و ان دو از هم جدا شدند. بدلیل ضربات روحی و احساسی که روح حساس هنرمند ، از این جدایی ، متحمل شده بود، مانند بسیارانی. سعید به یارانش اعتراف کرده بود که دیگر به گرد ازدواج نخواهد گشت، اما یکسال و اندی پس این جدایی، در یکی از کنسرتهای سعید در شهر سبز و با طراوت پورتلند، دو چشم درشت و ایرانی دختری زیبا طپش قلبش را تند میکند… ، ، وصاحب این دوچشم کسی نبود جز ندا ، مطلق همسر کنونی و یار و شریک سعید در کارهای هنری و ساخت موزیک ویدوها او از سال ۲۰۰۸ تا به امروز! .
