
Tirgan festival is celebration of the story of Arash Kanangir,
آرش کمانگیر، that has special meaning in the Persian mythology, reflecting the ultimate sacrifice for the good of the motherland.
Accordingly, in the prolonged war between old adversaries, Iran and Tooran, with neither side able to secure victory, they decided to set their border through launching an arrow from Iran, and the place of its landing would be the demarcation.
Arash, a legendary Iranian archer volunteered to launch the arrow from the majestic Alborz mountain, and by breathing his life into the arrow he expanded the territory of Iran, as the arrow travelled nearly two days before piercing a walnut tree.
The masterful poem Arash Kamangir by Siavash Kasraei, سیاوش کسرایی، powerfully captures the essence of this beautiful story;
چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن:
منم آرش، سپاهی مردی آزاده
به تنها تیر ترکش، آزمون تلختان را اینک آماده ،
مجوییدم نسب
فرزندِ رنج و کار ، گریزان چون شهاب از شب
چو صبح، آماده دیدار
مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش
گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش
شما را باده و جامه ، گوارا و مبارک باد
دلم را در میان دست می گیرم ….
کمانداری کمانگیرم ، شهاب تیزرو، تیرم
ستیغ سر بلند کوه مأوایم
به چشم آفتابِ تازه رس، جایم …
مادران او را دعا کردند
پیرمردان چشم گرداندند
دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همرهِ او، قدرتِ عشق و وفا کردند
آرش امّا همچنان خاموش
از شکافِ دامنِ البرز بالا رفت …
راه جویانی که می جستند آرش را به روی قلّه ها پیگرد
باز گردیدند ، بی نشان از پیکرِ آرش
با کمان و ترکشی، بی تیر
آری آری جانِ خود در تیر کرد آرش
کارِ صد ها صد هزاران تیغۀ شمشیر کرد آرش
تیر آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون
به دیگر نیمروزی از پی آن روز
نشسته بر تناور ساقِ گردویی فرو دیدند
و آنجا را از آن پس
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند …
سال ها بگذشت
سال ها و باز ، در تمام پهنۀ البرز
وین سراسر قلۀ مغموم و خاموشی که می بینید
وندرونِ درّه های برف آلودی که می دانید
رهگذرهایی که شب در راه می مانند
نام آرش را پیاپی در دلِ کهسار می خوانند
و نیازِ خویش می خواهند …
Credit to Mike Kazemi