Site icon 670 AM KIRN – Persian News Talk and Info

ققنوس ایران محمّد‌علی اسلامی نُدوشن ایران را از یاد نبریم

279420849_10222236435125290_2052798956379332844_n
279420849_10222236435125290_2052798956379332844_n

 

ققنوس ایران محمّد‌علی اسلامی نُدوشن ایران را از یاد نبریم

 

در افسانه‌ها آمده است که قُقنوس مرغی است خوشرنگ و خوش آواز که منقار او سیصد و شصت سوراخ

دارد و بر کوه بلندی در مقابل باد نشیند و صداهای عجیب از منقار او برآید

 

گفته‌اند که هزار سال عمر کند و چون سال هزارم به سر آید، و عمرش به آخر رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و

بر بالای آن نشیمن گیرد و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند،

در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن قُقنوسی دیگر پدید آید

 

گفته‌اند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافته‌اند

بین افسانه‌ی قُقنوس و سرگذشتِ ایران تشابهی می‌توان دید. ایران نیز چون آن مرغِ شگفتِ بی‌همتا، بارها در

 

آتشِ خود سوخته است و باز از خاکسترِ خویش زائیده شده است

( سوم اردیبهشت ماه ۱۳۰۳ – پنجم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ )

 

 

محمدعلی اسلامی ندوشن، شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم، حقوق‌دان و پژوهشگر نامدار ایرانی درگذشت.
از دکتر اسلامی نُدوشن بخوانیم:
فکر نمی‌کنم بتوان از مرگ به عنوان یک عامل غافلگیرکننده یاد کرد؛ مرگ طبیعی‌ترین امر است. ممکن است به تدریج بیاید و یا ناگهانی گاهی گوارا و گاهی ناگوار. البته وقتی مرگ می‌آید دیگر شخص به آن آگاهی ندارد که غافلگیر شود یا نشود.
من نیز به مرگ فکر می‌کنم چون مرگ وابسته به زندگی است و جزو زندگی. بنابراین مهمترین واقعه به شمار می‌رود پس طبیعی است که انسان به مرگ فکر کند به نظر من مرگ تراژدی به آن معنا نیست: پایان زندگی است.”

 

پتیاره پیری از کران می‌آید
لنگان لنگان عصا زنان می‌آید
آنگونه که این دشمن جان می‌آید
پس مرگ چو یار دلستان می‌آید

از زندگی‌ای که کرده‌ام راضی هستم و بیش از این از دستم نمی‌آمد، آرزوی من این بود که در دوره‌ای که می‌زیستم، سخنگوی وجدان ایران باشم و در این راه کوشیده‌ام.

 

گفتیم و شنیدیم و خبر هیچ نبود

وان عمر به سر رسید در گفت‌وشنود

وان گفت و شنود ره به جایی نگشود

چون آن صنمِ راه‌گشا رخ ننمود…