شهره حکمتی نوفر سخنور، نویسنده، مترجم

Shohreh

شهره حکمتی نوفر سخنور، نویسنده، مترجم، روزنامه نگار و فکاهی نویس

بیوگرافی و انگیزه -پیش گفتار کتاب

شهره حکمتی نوفر سخنور، نویسنده، مترجم، روزنامه نگار و فکاهی نویس در بهمن ماه سال 1335 (1957) در تهران متولد شد و در در خانواده ای فرهیخته، فرهنگ دوست و روشنفکررشد کرد. پدرش زنده یاد دکتر همایون حکمتی دندان پزشک، سخنور، شاعر، نوسینده و طنز پرداز مجله فکاهی توفیق بود و مادرش بانو ویولت حریری تحصیل کرده فرانسه و دبیر دبیرستانهای تهران بود.

اولین داستان کوتاهش را در سن چهارده سالگی در مجله کیهان بچه ها به چاپ رسانید و پس از آن در مجله شوفار نشریه سازمان یهودیان ایرانی شروع به نوشتن مقاله های فکاهی – اجتماعی کرد که با تشویق صاحبان قلم و انتقاد شدید افراد جامعه مواجه شد.

در پانزده سالکی مقاله اش در مورد یهودیان ایران و تاریخ دو هزار و پانصد ساله جزو 2500 مقاله برتر در زمان جشن های دو هزار و پانصد ساله انتخاب شد.

شهره دیپلم خود را در رشته بازرگانی از هنرستان عالی ارت دریافت کرد و سپس در رشته حسابداری در انتیسیتو تکنولوژی تهران مشغول به تحصیل شد.

شهره حکمتی در سال 1976 با مهندس منصور نوفر ازدواج کرد و با آغاز اغتشاشات و انقلاب اسلامی درژانویه سال 1979 او به اتفاق همسر و فرزندش به امریکا مهاجرت کرد.

چالش های گوناگون ناشی از مهاجرت ناخواسته ، آشوب در ایران ، بزرگ کردن فرزندان و وفق کردن با زندگی روزانه در امریکا و همکاری با همسرش در کار مدتی او را از نوشتن دور نگاه داشت. ولی دیری نپایید که او نوشتن را دوباره با ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی برای نشریه شوفار لوس آنجلس و پس از آن نشریه چشم انداز لوس آنجلس آغاز کرد. از آنجمله ترجمه و نگارش تاریخ یهودیان در امریکا و ترجمه قسمتی هایی از کتاب “شب” نوشته الی ویزال ، ویراستاری گوشه هائی ار خاطرات پراکنده دکتر حبیب لوی و ترجمه مصاحبه های گوناگون با یهودیان موفق امریکائی را میتوان نام برد.

شهره حکمتی نوفر نوشتن داستانهای فکاهی – اجتماعی را دوباره با تشویق زنده یاد دکتر هوشنگ ابرامی که در آنزمان سردبیر مجله چشم انداز بود دوباره از سر گرفت و تا پایان انتشار مجله چشم انداز با آن همکاری داشت. پس از پایان چاپ مجله چشم اندازدر لوس آنجلس او همکاری خود را با مجله پیام چاپ نیویورک تا به امروز ادامه داده است.

با ادغام سازمان سیامک و مجتمع فرهنگی ارتص و بنیاد نریا یمطوبیان در سال 2002 او بعنوان معاون این سازمان نوبنیاد برگزیده شد و تا پایان کار این سه سازمان با یکدیگربا آنان همکاری داشت.

در طول سه سالی که او با سازمان ارتص – سیامک – یمطوبیان همکاری داست بجز کارهای اداری و اجرائی او مسئولیت سخنرانی های هفتگی گوناگون در روزهای شنبه نیز را عهده دار بود.

اگر چه شهره حکمتی نوفر مدتهای بسیاری در کارهای مختلف اجتماعی بصورت داوطلبانه بکار مشغول بود ولی این روزها بیشتر وقتش را با فرزندان و نوه هایش میگذراند.

شهره حکمتی نوفر و همسرش مقیم شهر تارزانا در حومه لوس آنجلس هستند.

انگیزه – پیش گفتار:

خانه ما همیشه پر بود از کتاب و کتابخوانی و موسیقی که همگی در وجود من از کودکی ریشه دوانده بود. هنگامیکه 13 یا 14 ساله بودم در یکی از شبهای پر برف زمستان کنار بخاری دیواری اتاقم خواندن کتاب ” جنگ و صلح ” نوشته ” لئو تولستوی” نویسنده روسی را شروع کردم.

کتاب بیش از 1200 صفحه بود و من توانستم این کتاب را در طول 3 روز تمام کنم. هنگامیکه کتاب را به کتابخانه مدرسه بازگرداندم کتابدار پرسید :”خیلی طولانی بود و حوصله خواندنش را نداشتی ؟” او باور نداشت که کتاب را من سه روزه تمام کرده باشم. وقایع داستانی کتاب جنگ وصلح در زمان جنگ فرانسه و روسیه اتفاق می افتد و در این رومان خواننده کتاب نه تنها با قهرمانان داستان آشنا میشود بلکه بسیاری از وقایع تاریخی که با لشکر کشی ناپلئون بناپارت به روسیه اتفاق می افتند نیز آشنا میگردد. کتاب جنگ وصلح یکی از محبوبترین کتابهائی است که من تا به امروز خوانده ام.

خانه ما همیشه پر از کتاب بود، با فوت پدرم کتابخانه او که هم شامل صدها جلد کتاب های شعر و فلسفه و ترجمه کتابهای خارجی بود و نیز کتابهای نویسندگان ایرانی همچون صادق هدایت و جلال آل احمد و صادق چوبک، بصورت معبدی برای من درآمد ودر میان کتابهای نویسندگان ایرانی کتاب “الویه خانم” صادق هدایت یکی از کتابهای محبوب من بود.

من بیشتر داستان کوتاه مینویسم و در تمام سالهائی که من بصورت پاره وقت مینوشتم ، همیشه داستانهای بودند که بتواند دو یا سه صفحه مجله را پر کند و هرازگاهی که داستان کمی بلندتر میشده در دو یا سه شماره مجله بچاپ میرسیده است.

داستان ” ایساقک ” نیز در ابتدا بصورت داستان کوتاه در طول یک مسافرت چند روزه نوشته شد. وقتی که داستان به پایان رسید به اصرار همسفران داستان را خواندم و همگی نظر دادند که این داستان باید بیشتر و بلند تر باشد تا بتواند بصورت کتاب بچاپ برسد و این معضل سالها بطول انجامید.

من در زمان اغتشاشات و انقلاب مدت بسیار کوتاهی در ایران بودم و با گذشت زمان بسیاری از وقایع را از یاد برده بودم. بنابراین تصمیم گرفتم که شروع به پژوهش کنم و کتابهای مختلف تاریخی را مرور نمایم.

در این میان دائی گرامیم آقای مورل حریری از میان کتابخانه خودشان سه جلد کتاب بمن قرض دادند. این کتابها که در اندازه بسیار بزرگ و قطوری بود شامل تمام شماره های روزنامه اطلاعات از یکسال قبل از انقلاب اسلامی تا یکسال پس از آن بود. بنابراین بیشتر وقایع تاریخی که در این کتاب آمده برگرفته از نوشته های روزنامه اطلاعات آنزمان است.

گرچه این کتاب داستانی بیش نیست و هرگونه تشابهی بین قهرمانان این داستان و افراد جامعه ای که در آن زندگی میکنیم کاملا اتفاقی است ولی بسیاری از خوانندگان میتوانند خود را در قالب بسیاری از ماجراهای این داستان بگذارند بخصوص کسانیکه توانسته اند بصورت مخفیانه ازمرز ترکیه و یا پاکستان از ایران خارج شوند.

خانه حاجی هادی در مشهد مشابه عکسی است از منزل پدری زن عمویم که توسط خواهرش در طول مسافرتی از لاس وگاس تا سن دیگو برایم بازگو کرده است. به پاس قدردانی از حکایت کننده داستان و گویش های یهودیان مشهد، نام همسر حاجی مهدی ” فرخنده خانم” شد.

داستان شراب سازی در زندان قصر را یکی از اقوام که خودش شخصا در زندان بوده و دست به اینکار زده است را در یکی از شب های عید پسخ برایم تعریف کرد.

بسیار از وقایع جامعه یهودیان ایران در قرن گذشته را از لابلای کتابهای خاطرات شخصی افراد سرشناس جامعه یهودی آنزمان بیرون کشیده شده است.

گرچه این اولین کتاب داستانی است که بصورت تجاری وارد بازار میشود، امیدوارم که با تشویق خوانندگان بتوانم سایر نوشته های خود را نیز بزودی بچاپ برسانم.

شهره حکمتی نوفر

لوس آنجلس – آگوست 2023

تقدیم:

به مادرم ویولت که همیشه مشوق من بوده است

به همسرو شریک زندگیم منصور که همیشه پشتیبان من بوده است

به فرزندانم سپهر و شیلا که هر روز از آنها چیز تازه ای یاد میگیرم

 

Shohreh

Translate »