تیتر اول: احساس اقیانوسی | تیتر دوم: رنج، زاییده ذهن است

pain

آگاهی بی ذهن (Mindless Consciousness)

بنابر نظر دانشمندان حوزه های عصب شناسی و متخصصین علوم سیستمیک و هوش مصنوعی، پیچیده ترین و خودکارآمدترین سیستم هوشمند دنیا، با وزنی حدود ۱۴۰۰ گرم، درون یک محفظه استخوانی محکم و در فضای مابین دو گوش انسان قرار دارد که آن را “مغز” می نامند. سیستمی بسیار پیچیده و هوشمند، که با حدود یکصد میلیارد سلول که هر کدام حداقل بین ۵ تا ۱۰ ارتباط عصبی با سایر سلولها دارند، توانایی توصیف و پیش بینی و کنترل دنیای پیرامون را به انسان می دهد. اما چرا نمی تواند خود انسان را از مزاحمت های خودخواسته خویش رها کند؟

همانطور که ادرار، محصول فعالیت کلیه ها، گاز دی اکسید کربن محصول فعالیت شش ها و مدفوع، محصول فعالیت روده ها است، ذهن هم محصول فعالیت مغز است. تنها فرقی که وجود دارد این است که ما از طریق این تولید مغزی خود یعنی ذهن،، سایر ابعاد خود را درک می کنیم، اما ابزاری برای درک ذهن نداریم. ذهن وظیفه محاسبه و پیش بینی و حفظ و تعالی حیات انسان را بر عهده دارد، اما زمانی که ذهن بر ابعاد غیرذهنی انسان غالب می گردد، منجر به فقدان تجربه لحظه و تبدیل راحتی به ناراحتی می شود. ذهن ابزار است نه هویت، قوی ترین ابزار کارکردی انسان است اما هویت نیست، برای درک تجربه هویت خود باید بتوانید به آگاهی بی ذهن (Mindless Consciousness) برسید.

حال چه کنیم؟
برای رهایی از غلبه ذهن، که با تکرار و تمرین خاطرات گذشته منجر به خودگویی های مکرر و نشخوار فکری درباره سرزنش و حسرت گذشته می گردد یا با تولید و وسعت دهی به خیالات آینده، باعث استرس و اضطراب و حتی گاهی اوقات جاه طلبی و امید می شود، دو روش تایید شده وجود دارد.

  1. مشاهده: تمام خردمندان تجربی تاریخ که خرد خود را نه از منابع فرا زمینی و ماورایی، بلکه از تجربه و تعمیق تجربه خود در زندگی به دست آورده اند، به ما گفته اند که همیشه باید خود را از بیرون مشاهده کرد و به ذهن به شکل یکی از وضعیت های موجود در زندگی نگاه کرد، که اگرچه همیشه و بطور معمول غالب و حاکم است، اما نیاز و ضرورتی به این غلبه نیست.

    نگاه به خود در مقام “مشاهده گر (Observer)”، بدین شکل است که باید در تخیل خود در هر لحظه، ازبیرون به خود نگاه کنید. همان لباسی که به تن دارید، همان مکانی که هستید، همان افراد و شرایط اطرافتان، همه چیز، همان واقعیت بیرونی است که در لحظه وجود دارد، تنها تغییر اساسی این است که شما خود را از وضعیت بافتاری (Contextual)، به وضعیت ساختاری (Structural) تبدیل کرده اید و خود را در مجموعه ای می بینید که شما هم جزیی از آن هستید. شما در تجربه نیستید، بلکه تجربه فکری، هیجانی، رفتاری لحظه حال را، از بیرون مشاهده می کنید. استفاده از این روش به خصوص برای کنترل هیجاناتی چون غم و خشم، تایید شده است. مراقب باشید در این مورد، درباره خوبی، بدی، اثربخشی یا عدم اثربخشی افکار،هیجانات و رفتارهای خود قضاوت نکنید. قضاوت، محصول علاقه شدید و وسواس گونه ذهن، به امنیت طلبی و عدم تغییر است.

  2. آگاهی حسی: دومین تلاش بسیار اثر بخش و هدفمندی که می توانید انجام دهید، آگاهی حسی است. به هر یک از حواس پنجگانه خود شامل بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه توجه کنید. در هر لحظه توجه کنید و نترسید، اگرچه ممکن است احساسات کودکانه ای را تجربه کنید اما کودک نخواهید شد. نمی توانید کودک یا هر کس دیگری بشوید، در هر لحظه همانی هستید که هستید، اما دو احساسی را که باعث طراوت در زندگی می شوند، تجربه خواهید کرد: احساس “کنجکاوی” که باعث سرزندگی می شود و احساس “شجاعت” که منجر به دل زندگی می گردد. با تحریک و تجربه دو حس کنجکاوی وشجاعت، تجربه همه حواس خود را آغاز کنید. اگر دندان درد دارید به محل درد توجه و تمرکز کنید. مسیر تجربه آن بر روی عضله صورت را احساس کنید. اگر در خودروی خود در حال رانندگی هستید، به صدای موتور خودروی خود، لغزش چرخ ماشین بر روی سطح خیابان، لمس فرمان خودرو توسط انگشتان و … توجه کنید. اگر معاشقه می کنید، به جای یادآوری خاطرات خوش یا ناخوش گذشته با شریک موجود یا قبلی خود یا پرداختن به تخیلات جنسی و خروج از تجربه فرد روبرو، بر لمس جزیی و تک تک اجزای بدن شریک جنسی /عاطفی خود و نیز بر بو، صدا و لمس تمرکز کنید (این روش برای بسیاری ازاختلات کارکردی جنسی مانند انزال زودرس و خستگی جنسی تایید شده است). مهم ترین خاصیت آگاهی حسی این است که نه تنها هرجا می روید خود را و بدن خود را به همراه دارید، بلکه این آگاهی حسی می تواند مهم ترین منبع تعادل (یا عدم تعادل) شما باشد.

 

Translate »